-
اینفرنالهوندز
پنجشنبه 8 اسفند 1398 22:56
دوباره با خودم تکرار میکنم که انگار یک آدم خیلی چاق پشت ساز بوده و از صدایی که در اینفرنالهوندز میدهم، کمی کیف میکنم. صدای بابک هست که "اوه!" جیغ مانندی را میکشد و یک نفر دیگر که میگوید "خسته نباشید، خسته نباشید" و احتمالا صدای خودم است. تصاویر تمرین آن روز در استودیوی گورگن و آدیشن کهتمیان...
-
از بین ام چهلوسه و ام چهلوپنج نگاهمان میکند
سهشنبه 21 آبان 1398 12:56
از دردناکترین اعماق وجودش حرف میزند. دارد یک سال میشود که یکی از آدمهای بسیار نزدیک و عزیزش را از دست داده و از همهطرف همهچیز را باید تحمل کند، نادیدهگرفتهشدنش را ندید بگیرد، خم به ابرو نیاورد و فقط پیش برود.دیدن تمام اینها بهقدری عذابآور است که فقط میشود به سوکت سیم گوشی تلفن زل زد. صدایی که از پس مغزم با...
-
مهدیسرخ
پنجشنبه 31 مرداد 1398 12:45
بدترین یادگاریای که از یه نفر میتونه بمونه، اینه که تو وجود خودت باشه. حالا من موندم، خال سمت راست صورتم و سفیدی وسط موهام.
-
سابراکادابرا و یک سری چیزهای مهآلود دیگر
شنبه 19 مرداد 1398 22:05
شاید جرقهی بیربط دیشب بود که بلخره جرأت دوباره نوشتن بهم داد. بگذارید اول همین جرقهی بیربط را توضیح بدهم. طبق معمول اوقات هایپری، مشغول تماشای فرورفتن آهنگهای مختلف در اقصی نقاطم بودم. دمج را به عنوان آخرین آهنگ سرچ و اولین ویدیوی پیشنهادی یوتیوب را کلیک کردم. از سوتی موتیها و نمکبازیهای اولش که بگذریم، به...
-
گندهها هم فِروِل تور میگذارند برای کارهایی که خیلی وقت پیش باید انجام میدادند
جمعه 17 خرداد 1398 21:00
دایرۀ کارهای قابل انجام – حتا مثلن تعامل با غفوریِ ستاره- محدود و محدودتر میشود و به قول نیما جی که میگفت موزیک سنگین را اینجا خیلی راحتتر میشود گوش داد و هضم کرد، فرکانس اکسترممهایی که با دیسایپل یا نعرههای بیلی قابل گذر هستند، دارد بیشتر میشود. وقتهایی هم در این اکسترممها هست که آدم در جنینیترین، ظریفترین...
-
از همه دور باید شد
جمعه 3 خرداد 1398 06:38
از صدای کارکردن مغزم از خواب پریدهام. چنان با سرعت وحشتناکی دارد کار میکند که یاد دوران تحصیلم میفتم که مشقهایم را میگذاشتم کله سحر انجام بدهم. از آن موقع تا حالا پیش نیامده بود که خواب قطع شدهام را ادامه ندهم. فایل صوتی آیایتیجی کار کرد و علاوه بر کامنتهای خیلی خیلی خفن، خوشحالکننده و انرژی آور، دوستی...
-
cold start
جمعه 6 اردیبهشت 1398 00:11
یکهو تصمیم به نوشتن گرفتم. باید از دقت کردن به انحنای راید بیست اینچی بنویسم که چند وقتی است در نور روز میبینمش و بهنظرم به شدت جذاب است. اما اگر نیک بنگرید، همین که در نور روز دیده میشود، خودش میتواند مایه خفت و بدبختی باشد. از آن جهت که کار درست آن است که آدم سیزده ساعت بیرون باشد، جنازه شود و قضایای اچاسای...
-
حالا میفهمید کوئنچینگ چهکار میکند
سهشنبه 21 اسفند 1397 17:37
انگار راه میرفت و پشت سرش مین میانداخت، عین داونتاونران. به پشت سرش نگاه کرد؛ حالا تکههای بقیهی منفجر شده، بیشتر از تکههای جدا شده از خودش بود. همهشان یا آتش گرفته بودند، یا با اسید سوخته بودند، یا با مسلسل آبکش شده بودند. جسدها آنقدر لِه بودند که نمیتوانست تشخیص بدهد کدامهایشان آگاهانه از بین رفتهاند و...
-
با این تفاوت که لاک سرپرست اجرا یا همچین چیزی بوده
شنبه 11 اسفند 1397 01:20
احتمالن بهجای ایکس فایو، با یک سیلورادو یا اف سیصد و پنجاه باید بروم پیش دسته گل عزیزم. شاید هم عین الان نشسته باشم پشت مانیتور و با بلاهت هرچه تمامتر زل زده باشم به قلهها و درههای فبفیلترکه در فرکانسهای مختلف جابهجا میشوند و تویینهای افلیجواری را که هر چهارپایی تمیزتر اجرایشان میکند، تمیز و شفاف نشان...
-
پلاسما، کرامپلزون، دیاگرام تعادلی
جمعه 26 بهمن 1397 23:54
بهجای صحنۀ درَگ و ورود از روبهروی یک پاژن کرم/سفید یا یک امجیتیری زرد به کادر، یک چیزی شبیه پلاسمای سیاه رنگ بیرون میزند. از یک سوراخ نامعلوم که هیچ محیطی نمیشود برایش متصور شد. پلاسمای سیاه رنگ فقط بیرون میپاشد و فقط گند و کثافت را منتقل میکند. لجنهایی که از شدت ماندن سیاه شده و قاعدتن باید بعدش همه چیز تمیز...
-
هیولای وی دوازده سدره
شنبه 20 بهمن 1397 01:12
هیولای سیاه وحشتناک سدره سازه که آهنگ سا را زمزمه میکرد، از پشت نزدیکتر و بزرگتر میشد. قلابی در دست لزج و خنجرمانندش داشت که باید توی سق دهانش فرو میکرد، میکشید تا از مغرش بیرون بزند، بعدش هم گردن شکستهاش را بکَند و پرت کند آنطرف. مارتنز رو برمیگرداند و به سمت جیپش میرود. یکهو انگار سرتیپ فرخی فهمیده باشد که...
-
سیاه نشده؛ سیم پیچی شده.
جمعه 12 بهمن 1397 17:12
قرار بود عنش را در نیاورم. ولی نمیتوانم. از هیجانات اکستازی آو گلد صرف نظر میکنیم. بله، واقعن وقتی روی استیج ظاهر میشوند همینقدر جیغ و داد و پارگی دارد. دو ثانیه قبل از فلَم اولریک، 2:48، صدای ضعیفی (که در واقعیت چندان هم ضعیف نیست و معلوم است که بعدن در میکس حذف شده) از گوشی چپ میآید. اولریک فلَم را روی اسنر...
-
سابراکادابرا بهزور به وِرس میرسد
پنجشنبه 11 بهمن 1397 00:23
هر بار هم خیلی انرجیک شروع میشود. هر بار هم "این بار فرق دارد" . هر بار هم همه چیز عالی است. ولی پایان هر بار، یا مارتنز است یا اف صدوپنجاهی که آدمهای قلابدردهان را روی زمین میکشد. اگر قرار است چیزی پودر شود و بریزد، بهتر است یکدفعه بریزد. تجزیه شدن آهسته خیلی بدتر است. امید واهی است اگر فکر کنیم اصلن...
-
بلکند دیترویت - آخرین شب قرن
پنجشنبه 4 بهمن 1397 01:19
عنوان، بیش از حد غلطانداز و دهان پر کن است. چند وقتیست که دارم به این فکر میکنم که استراحت به چه شکلهایی ممکن است ظاهر شود و چه تأثیرهایی باید داشته باشد. آیا حتمن حال آدم را خوب میکند یا نه. آیا برای مدتی عین مسکّن عمل میکند یا به محض برگشت از استراحت، دوباره تمام چیزهایی که ازشان دوری کرده بودیم، با آغوش باز...
-
اینویزیبلکید
پنجشنبه 27 دی 1397 11:49
انگار که هیچوقت نباید بشود. هرچقدر هم شفاف و تمیز و بدون مانع تراوش کند، اگر راهگاه درستی نداشته باشد، عین همان نیمۀ آچار بوکس مومی میشود که تقریباً روی هوا معلق ماند. قلبها، نیست / ایست میشوند و همان اتفاق میافتد: همهچیز بستهبندی میشود و میچپد کنار بستههای دیگر (و هنوز بالاتر از همهشان هم بیست و پنج اکتبر...
-
خوشگل است، اگر امچهلپنج ابر ماژلانی کوچک است.
جمعه 21 دی 1397 00:47
باید بیست ساعت را با ده آشنا و تعداد زیادی غریبه بگذرانم. بهترین تصمیم این است که کتابهای نیمهکاره را ادامه بدهم. چهل روز از موقعی که شروعش کردم، میگذرد. موضوعش بهنظرم جالب آمد و یکی دو شب بعدش داشتم دربارهاش با پدر عروس صحبت میکردم. همان شب عروسی دخترش. همان شبی که فردایش یکیمان جا ماند. چهل روز از آن روز دارد...
-
بیماری ریشهدواننده
پنجشنبه 13 دی 1397 01:10
همه در یک خط شانهبهشانهی هم میدوند. یک نفر یکهو میفتد و هیچکس نمیتواند کمکش کند؛ چون محور زمان عین تیغهی گرِیدر همه را به جلو هل میدهد و هر چیز جا مانده را صاف میکند. بهجای فلانی رفت، باید بگوییم فلانی ماند. سیلورادویی که برف و یخ را درمینوردد و به امید دیدن شفق پیش میرود، از آنچه در آینه میبینید...
-
شبیه انگلسم
پنجشنبه 13 دی 1397 01:09
برای تولدش، یک پیام دریافت کرد و احساسات گذشتهاش کمکم زنده شدند. چند ماه بعد، یکی دو ملاقات با هم داشتند که در آخرین ملاقات، توانسته بود ماچش کند. اگر به خاطر قرار با یک دوست قدیمی نبود، میتوانست بیشتر ماچش کند و بفشردش. هرچند آدم سفت و سختی بود، ولی هیچوقت فکر نمیکرد احساساتش تا این حد افسار پاره کنند. از دوست...
-
کشیدن تمبورین عین تفنگ کافی نیست
شنبه 1 دی 1397 00:20
عین آن صحنهی انفجار سفینۀ دکتر مان که تصویر دارد و صدا نه، یکهو همه چیز تبدیل به خلأ میشود. بعد از کلی سروصدا و گرد و خاک و شلوغ پلوغی، حالا فقط یک تصویر تار و مبهمِ بیصداست که از شدت سکوتش گوش آدم سوت میکشد. اگر لحظهی آزاد شدن یک زندانی برایش به اندازهی کافی باشکوه نباشد، اگر از پاره شدن آخرین طنابی که دست و...
-
ده سال منهای هشت روز
سهشنبه 20 آذر 1397 17:20
بخش سخت مسیر رسیده بود. فقط اجازه داشت روی نوک ستونهای نقرهای ِ غول پیکرِ چند تنی راه برود و اگر کمی اشتباه میکرد، هیچ چیزی نبود که بگیردش. میافتاد و اگر شانس میآورد، بین تیرهای زردرنگ چند طبقه پایینتر گیر میکرد. باد سوزناک، در همهجای بدن ضعیف و بیمارش نفوذ میکرد و تمرکزش را میگرفت. از شدت تب و ضعف، از درون...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 18 آذر 1397 17:18
وبلاگتان را نبندید. ما به اندازه کافی و حتی بیشتر، از دست داده ایم.
-
چه کسی تارا را بیاورد توی حیاط سمنها برای جشن شب یلدا؟
شنبه 10 آذر 1397 23:27
نوشتههایم اکثرن ناله، لزج و غیرقابلفهم است؛ ولی این یکی را انصافن اخطار میدهم دردناک و غمانگیز است. احتمالا دوست ندارید بخوانیدش. قرار بود یک چیز نرمال بنویسم، ولی شرایط خیلی خیلی آنرمالتر از آن چیزی که در تصورم بود پیش رفت. بعد از کلی تنش و بدوبدو و اعصاب خوردی و انجام ریموتوار کارها، بعد از ناهار صدای آخر...
-
سوپاپهای یکپارچه با خود قضایا
جمعه 25 آبان 1397 23:22
یک . وسط شلوغ پلوغیها و رفت و آمدها و کثافتکاریها، مأموریت جدیدی بهام واگذار شده که به آرامش اعصاب و روان کمک زیادی میکند. داستان از آنجایی شروع شد که شعبدهباز فامیل عکسی از اینستاگرام برایم فرستاد و گفت توی عکس چه چیزهایی معلوم است. بهاش گفتم. بعدش بهام گفت که آیا میتوانم مشخص کنم هر کدام از این چیزهایی که...
-
گور خودم یا گو خوردم، مسأله این است
یکشنبه 20 آبان 1397 11:46
من همیشه دوست داشتهام ببینم پشت صحنه چه خبر است. فکر کنم همه کموبیش همینطوری هستند. احتمالا پشت صحنه سریالها، فیلمها یا کنسرتها از خودشان جذابتر هستند. از آنجایی که هیچکس دور و برم نیست که حرف من را بفهمد، اینجا میخواهم خالی کنم خودم را و به عنوان یک عینخردرگِلگیرکرده، از پشت صحنه (با زبان ِ...
-
باب موران، چهلوهفت و مقطع طولی چلنجر کاپریسنما
پنجشنبه 10 آبان 1397 10:13
توی ظرفی که پر از بادی و فرتبُردهای کوچک گچی شکسته اسنیکبایت، یک قالب سبزرنگ لسپائول که با خمیر قالب دندانپزشکی ساخته شده، یک بادی گچی کورت هم که قرار بود به فرتبُرد چوبی وصل شود و گیتار گیتاریست اولین گروهمان را شکل دهد، است، یک بدنه نصفهی چلنجرِ کاپریسنما که یک الایدی از سقفش بیرون زده هم به چشم میخورد که...
-
رگاو عادی و گردهمایی لازم
یکشنبه 22 مهر 1397 13:16
هیچوقت به نظر نمیآمد که رگاو عادی شود. هیچوقت به نظر نمیآمد که دوباره واقعی شود. در عین عادی بودن و نیفتادن اتفاق خاصی، همه جای خانه این صحنه بود که کسی از کلاس برمیگردد و بیشعوری که نمیداند چه کار باید کند و از شدت استرس قلبش توی دهانش است، به آرامی در نقش دیفن فرو میرود و اکسپلوژن داشتن ایمپلوژنها، مسیجهای...
-
اگر یک لعنت نمیدهید، مجبورید صدای لیلمانس بدهید
دوشنبه 26 شهریور 1397 23:04
میدانید حامل چه سورپرایزی هستم؟ اینکه هنوز نمردهام! (دستهایش را مانند سامان گلریز باز میکند، رنگین کمانی از وسط دست بیرون میزند و تکشاخهای سفید صورتی در هوا شروع به چرخش میکنند). بله، خدمت دوستان مهربان و حضار عزیزی که در این مدتِ تقریبندوهفتهای هیچگونه فاکی ندادند و کوچکترین اهمیتی برایشان نداشت که فلانی در...
-
خبر کوتاه بود و پر از شادی و کمی هم غم
چهارشنبه 14 شهریور 1397 11:35
هرچقدر هم خودم را سرگرم کنم با تصویر چرخش درُون (به سکون دال) دور سرم در لوکیشن قصر بهرام و در حال اجرای نمایشی دیسدیویفایتی که قبلن پیشِ احتمالن بهنام و حاجتدوستی، بلوچیانی، کسی، ضبطش کردهام، آخر تلخ قصهمان همچنان سر جایش است و تصویر اینکه فقط یک بار دیگر میتوانیم بخشهایی از فابریکیت،ایلومینیت را کنار هم...
-
بک تو دِ کاربرد قبلی وبلاگ
شنبه 10 شهریور 1397 23:37
از دیشب که دیسپوزیبلهیروز به طرز خطرناکی درونم فرو رفت و هایپر شدم، دارم سعی میکنم مارتنز را خفه کنم و خودم را به آن راه بزنم. ولی دیگر نمیشود. الانهاست که عین آن مشتری احمق پاشا و شریفی که شلنگ کوفتی را برعکس وصل کرده و سوپاپ اطمینان ساکشنش "تو"ی سقف رفته بود، بزنم همه را یکی کنم. مارتنز این بار به شکل...
-
انس با نجوم در خانه - 11
چهارشنبه 7 شهریور 1397 14:31