سیاه نشده؛ سیم پیچی شده.

قرار بود عنش را در نیاورم. ولی نمی‌توانم.  


 از هیجانات اکستازی آو گلد صرف نظر می‌‎کنیم.

 بله، واقعن وقتی روی استیج ظاهر می‌شوند همینقدر جیغ و داد و پارگی دارد.

دو ثانیه قبل از فلَم اولریک، 2:48، صدای ضعیفی (که در واقعیت چندان هم ضعیف نیست و معلوم است که بعدن در میکس حذف شده) از گوشی چپ می‌آید. اولریک فلَم را روی اسنر می‌کوبد و زارت، فرانتمن گروه صدا ندارد. به هتفیلد گفتند سال 2017 را توصیف کن، گفت سال بی‌صدایی و درگیری با مانیتور (در بلکند جدیدی که شاید بعدن درباره‌اش بنویسم، از اول با خودش و صدای گیتارش درگیر است و یکجا دیگر قاطی و گیتارش را ول می‌کند).

برگردیم سر ریف. خیلی خالی و بی‌معنی است.

2:52 صدا وصل و سپس قطع می‌شود.

2:54 دوبار صدای قطع و وصل می‌شود.

2:55 صدا می‌آید.

2:57 صدای سیم آزاد ششم می‌شنویم.

2:59 صدا قطع می‌شود.

3:00 به زور سرضرب‌های اولریک را همراهی می‌کند.

3:01 بالأخره به گروه می‌رسد.

ولی خیلی دیر است. الان باید هتفیلد روی استیج و پشت میکروفون می‌بود و ورس را می‌خواند. ولی آن زیر میرها هنوز درگیر صدایش و کتک‌کاری با صدابردار است.

حالا قضیه جالب می‌شود. ریف زیر باید چهار بار تکرار شود و خب همین اتفاق هم دارد می‌افتد. فرض بر این است که هتفیلد ورس را بیخیال شده. ولی جلوتر می‌بینیم که این اتفاق نمی‌افتد و انگار همه چیز برنامه‌ریزی شده پیش می‌رود. اما خب اینطور نیست و اینجاست که تجربه‌ی 34 سال ساز زدن کنار همدیگر خودش را نشان می‌دهد.

حالا چه می‌شود؟ چه اتفاقاتی آن وسط می‌افتد؟

طبق تحقیقات فراوان و دیدن فیلم‌های مختلف با صدابرداری‌های گوناگون، حقیر به این نتیجه رسید که کیو را هتفیلد می‌دهد و نه اولریک به‌تنهایی. هرچند با شک (در آخرین تکرار ورس معلوم می‌شود و به‌اش می‌رسیم) ادامه می‌دهد و مطمئن نیست که بقیه گرفته‌اند یا نه، ولی در نهایت اولریک سر بزنگاه وارد می‌شود، به همه چیز پایان می‌دهد و به‌درستی گروه را هدایت می‌کند.

حالا بیایید دیقت کنیم.

در تکرار دوم ریف زیر ورس که در 3:05 به گوش می‌رسد (و هتفیلد همچنان آن زیر، منظورم واقعن آن زیر، زیر استیج است)، در این ویدیو باز هم به‌نظر می‌آید که هتفیلد دارد ریف زیر ورس را می‌زند؛ اما حقیر با مشاهده‌ی ویدیوهای دیگر و تحقیقات وسیع، با گوش ناقصش تشخیص داد که در تکرار دوم به ذهن هتفیلد می‌رسد که می‌شود اَدَسَّر شروع کرد؛ برای همین تلاش مذبوحانه و ناقصی برای تکرار ریف اصلی به‌خرج داده است. در تکرار سوم این حدس به یقین تبدیل می‌شود. 3:08 را ببینید. هتفیلد با ریف اصلی روی استیج ظاهر می‌شود.

همت همچنان قضیه را نگرفته (همت کدام قضیه را گرفته که این دومیش باشد اصلن؟) . در 3:10 که تکرار چهارم ریف زیر ورس است و واقع همان ریف اصلی آهنگ است که بعدش باید به کورِس وصل شود، خب گیتارها هماهنگ می‌شوند چون جفتشان یک پارت مساوی دارند.

نقطه‌ی طلایی اینجاست. جایی که هتفیلد شک می‌کند و اولریک کنترل را در دست می‌گیرد.

3:11، گیتارها آکورد گِرد (نت گِرد یعنی) می‌زنند و صدای خواننده در سر تماشاچیان و شنوندگان می‌پیچد که عر می‌زند "ویسّوفاکت" . درام هم کمی قبل‌ترش شانزده تا دولا چنگ دم دستی روی اسنر باید بکوبد. خب؟ ولی اینطور نمی‌شود.

اولریک چه در لحظه تصمیم گرفته باشد چه از زمانی که هتفیلد کیو را داده، به هر حال درست عمل می‌کند. شانزده تا دولا چنگ را نمی‌زند، بعدش هم چهارتا اسنر و های‌هت (سر ضرب‌ها) می‌کوبد و به همه اعلام می‌کند که برگردند از اول بزنند. بیس تقریبن بلافاصله متوجه می‌شود و دو ضرب را همراهی می‌کند (چون صورت در صورت همدیگر ایستاده‌اند)، و گیتارها و خواننده فقط یک میزان فرصت دارند این را بفهمند. کافی‌ست ذهنشان هماهنگ نباشد و ترررررررر. حالا با این داستان‌ها روبه‌رو هستیم:

1- انتظار داریم که همتِ خنگِ خر، این کیو را نگرفته باشد (شبیه همان اتفاقی که در موتوربرث افتاد و من می‌خواستم عر بزنم که اولریک یک ضرب ازت جلو افتاده گوسفند!) و عین ابلهان، به کورِس بپردازد و هتفیلد پارتش را اَدَسَّر شروع کند. بعد آبروی همت می‌رود. طبق معمول.

2- از آن طرف، هتفیلد آکورد کورِس را زده و خودش را برای ویسّوفّاکت آماده کرده. اگر هتفیلد ادامه بدهد و همت از اول برگردد چه؟ ترکمان می‌خورد در اوپنینگ اجرا و اینجا، دوست دارم بگویم آبروی هتفیلد می‌رود ها، ولی باز هم آبروی همت می‌رود.

3- اولریک کیوی هتفیلد را گرفته و حالا دارد چهارضرب می‌شمارد، ولی یک دفعه با شنیدن آکورد کورس، درجا فکر می‌کند که هتفیلد قاط زده و باید به کورس برسد. البته در این شرایط، اتفاق خاصی نمی‌افتد چون پارت ورس و کورس اولریک فقط در استفاده از سنج‌هایش تفاوت دارد. ولی در هر صورت آبروی همت می‌رود.

4- تروهیوی بدبخت را هم عین هم‌صنفی‌های دیگرش، در پسِ خانه نهان باید کرد. مهم نیست چه کار می‌کند. به زور شنیده خواهد شد که در این حالت هم باز آبروی نداشته‌ی همت می‌رود.  

ولی نکته‌ی مهم (که شانصد بار اشاره شد) شک هتفیلد است. کیو را داده، ولی چون مطمئن نیست که چه اتفاقی قرار است بیفتد، آکوردِ اول کورس را می‌زند و به بقیه واگذار می‌کند که چه کار کنند. قاعدتن فکر می‌کند که "اوکی، اگه مرتیکه چهارتا شمرد می‌گم این دِ نِیم آو فلان، اگرم نشمرد می‌گم ویسّوفاکت."

 

بالأخره یک میزان طلایی به سلامت رد می‌شود و در 3:12، همه جای درستی فرود می‌آیند و آهنگ، با یک تکرارِ اضافه‌ی ریف زیر ورس، سالم و سلامت مسیرش را ادامه می‌دهد.

یک ورس و کورِس به خوبی و خوشی رد می‌شود. با همان کثافت‌کاری‌های معمول که دیگر ازشان می‌گذریم بس‌که تکراری است.

3:42 هتفیلد اسلاید جذابی می‌کشد و فکر می‌کنیم که به‌به‌، چقدر انرجیک و خفن. ولی غافل از اینکه باز مانیتورش ریده است. در همان 3:42 می‌بینیم که دست به ماتحت می‌شود و شروع می‌کند به ور رفتن با آن ماسماسک مانتیورش. چهار-پنج ثانیه خیلی شیک در صورت تماشاچی‌ها به همین حرکت ادامه می‌دهد. حالا اگر ما بودیم، از استرس اینکه مردم بفهمند چه شده، می‌ریدیم در کل اجرا.

3:47 بلخره از شر مشکل مانیتورش راحت می‌شود و ادامه می‌دهد.

3:50 همت یک کورد را اشتباه می‌گیرد.

4:00 از تریگرِ بگیرنگیردار ِ اسنرِ اولریک صرف نظر می‌کنیم.

4:02، نبرد خونین اولریک و هتفیلد شروع می‌شود. مسابقه دارند که چه کسی بیشتر می‌تواند تمپو را بالا ببرد. معلوم است که اولریک برنده‌ی مسابقه است؛ چون خرفت‌تر است. هتفیلد زور می‌زند که به‌اش برسد و ریف مذکور که به خودی ِ خود خالتور هست، بدتر می‌شود و آدم بیشتر از هر زمانی دلش می‌خواهد قردهان و بندری‌زنان بیاید وسط. در همین حین، نهایت تکنیک اولریک را می‌بینیم که های هت را با دست چپ و کرش‌ها را با دست راست می‌نوازد. دیگر اینجا تهش است؛ انگار نه انگار که همان طراح هاروستر و ریتم افسانه‌ای وان است.

4:09 شششششششش ِ معروف هتفیلد را بعد از مدت‌ها می‌شنویم که البته کذب است. حقیر طی تحقیقات میدانی و ویدیوهای مختلفی که از اجرا دید، به این نتیجه رسید که بعدن صدا گذاری شده است. حتا آن سه تا کیکی که اولریک در 4:07 می‌زند، به زور صدایشان درآمده و کرش‌ها تقریبن خالی خورده‌اند که خب بیش از این هم انتظار نمی‌رود.

4:12 که ریتم شروع می‌شود، انگار هتفیلد از خیر اسلاید سیم پنج گذشته است از بس که تمپو بالاست.

خب خب..نوبت سولوی خلاقانه و تکنیکال همت‌جان است که 4:21 شروع می‌شود. خدا را شکر این یکی را دیگر نمی‌ریند.

4:28 دست راست اولریک را می‌بینید که انگار خدا به‌اش داده تا فقط روی کرش‌هایش بکوبد. روی چاینا نمی‌‌تواند. اینجوری نمی‌تواند. به‌جایش، عقده‌هایش را سر دست چپ و اسنرش خالی می‌کند. استیکش تا نزدیک‌های دماغش بالا می‌آید. به قول عینی، ساز را خووورد می‌کند.

همت به سلامت از سولو در می‌آید. هتفیلد قدم‌زنان به سمت میکروفون می‌رود و عاه! همینجاست که دوباره دست به ماتحت می‌شود. 4:40 عطای ریف میف را به لقایش می‌بخشد و شروع به کلنجار با آن ماسماسک مانیتورش می‌کند. دو جمله را همینجوری می‌گذراند و از 4:46 دوباره به زمین برمی‌گردد. همچنان دست راست اولریک را می‌بینید که خسته است. آدم از دیدن صحنه‌اش هم حتا خسته می‌شود.

4:55 اولریک دبل پدال و چاینا را این بار با هم در ماتحتش فرو می‌کند و حرص آدم را می‌آورد. تأثیرگذارِ خرفت.

5:00 با یک صداگذاری دیگر مواجهیم که نیازی به تحقیقات میدانی هم ندارد. شش ضرب داریم (تریپلت ِ تنبل؟) که قرار است روی اسنر و فلور با هم بخورند. از صدای به‌غایت تمیز، شفاف و مصنوعی فلور که بگذریم، می‌بینیم که سر آخرین ضرب، دست راست اولریک از مدار خارج می‌شود و فرمان پذیری ندارد. ضرب آخر را نمی‌زند. دوست ندارد بزند. اعلام استقلال کرده و ترجیح می‌دهد برای کرش آماده شود. ولی چه؟ صدای فلور می‌آید. به همان تمیزی و شفافی.

این تکه هم به سلامت رد می‌شود تا به 5:13 می‌رسیم. اینجا، حالا هتفیلد خسته را داریم که دست راستش پیکینگ‌ها را ساده می‌کند. از گلوپ (اگر اینجا کاربردی داشته باشد و درست استفاده کرده باشمش) خبری نیست. هرچه همت، جان می‌کند و دهان خود را سرویس می‌کند، هتفیلد "ساک مای دیک"وار می‌زند "عا-عاااا، عا-عاااا، بامبامبامبامبامبام" . فهمیدید، نه؟ :)) گوش کنید متوجه می‌شوید. فقط اکسنت‌ها و تغییر آکوردها را نشان می‌دهد. دیگر آن دولاچنگ‌های ریز آن وسط را می‌کند در ماتحتِ؟ اولریک. چون اولریک است که این کار را دوست دارد.

 

ولی آخرش یک حال دیگری دارد و آدم از هماهنگی نورها هم خوشش می‌آید. 5:30 را ببیند که نورهای قرمز چه سرضرب و طی دو مرحله خاموش می‌شوند و یک فلش‌لایت فقط هتفیلد را نشان می‌دهد. جز معدود جاهایی است که اولریک از چاینای پدر سگ غول آسایش بلخره استفاده می‌کند. چهار تا می‌شمارد، یک فلم روی اسنر، یک سکوت، انفجار. نورهای سفید آبی تازه روشن می‌شوند و وقت سلام و احوالپرسی با ملت است.

 

الان شما یک بلکند شناس و هاردوایرد شناس هستید. ازتان انتظار می‌رود که در بلکند بعدی که یک روزی خواهم نوشت، با نظرات تخصصیتان ما را همراهی کنید.

زت زیاد عزیزان.

نظرات 3 + ارسال نظر
تکتم چهارشنبه 17 بهمن 1397 ساعت 23:26

آقا
یعنی بودی اونجا.
تحقیقات میدانی یعنی تو اونجا بودی.
توی دال اونجا بودی. همون وسط.

:)))))))) باباااااا! فرانسه بودم؟
میدانی منظورم سرچ ویدیوهای مختلف بود. شونصد بار نوشتم که! :))

تکتم یکشنبه 14 بهمن 1397 ساعت 02:44

اولن که فدادونم.
ثانین و ثالثنم که احساس می‌کنم کلم بروکلیِ خونتون کم شده یه مقداری.
میدانی هم مشخصه دیگه: حضورِ در میدان
و اگر چیزی بیشتر از گیش تف لازم داری تو رو خدا تعارف نکن. :))

بروکلی! :))))
ولی خب میدان رو همچنان نمی‌فهمم. می‌شه راهنمایی کنین؟

تکتم جمعه 12 بهمن 1397 ساعت 19:46

اومدم نخونده بگم "خیلی بی‌مزه‌ست" ولی لعنت بهتون آقا. دهنتون اصن. همون اولش سر کتک‌کاری با صدابردار و تصور کردنش آسیب دیدم.
ولی این‌بار یه جاهاییش خیلی تخصصی نبود؟
قردهان و بندری‌زنان؟ =))) آیایایای.
ها. اینم بگم که اون تحقیقات "میدانی" هیچ انصاف نیست. گیش تف.

قربونتون برم اولن. :))
ثانین که الان که گفتی، خودم خوندم دیدم خیلی پیچیده و خزعبل نوشتم. میواس ببخشینان. :)))
ثالثن که خیلی خالتوره واقعن. :))
میدانی چی‌چی؟ چی شده؟ چرا گیش تف آخه؟ :))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد