راز

حس فوق العاده‌ای است که بعد از مدتی طولانی – مثلاً 12 سال- دوباره به جایی برگردید که نه تنها مقاطع مهمی از کودکیتان را آنجا گذرانده بودید، بلکه انگار بخش قابل توجهی از قسمت خوشایند زندگی را که در تمام این سالها کمرنگ یا حتی محو شده بود در آنجا جا گذاشته بودید. این حس وقتی فوق العاده‌تر می‌شود که آدم‌های قدیمی را هم که روزی در همین بخش جا مانده‌تان شریک بودند، می‌یابید. آدم‌هایی که همچنان با عشق و علاقه کارشان را انجام می‌دهند و شما تازه می‌فهمید که دلتان بسیار بیش از آنچه فکر می‌کردید برای آن محل و آدم‌هایش تنگ شده است. حتی برای مربع‌های سفید کج و معوج و نامتقارن داخل کلاس که هروقت بحث سنگین و خارج از تحمل می‌شد، بهانه‌ی بسیار خوبی بود که توجه را به خودشان جلب کنند. حتی برای پله‌های مرموزی که به طبقه‌ی بالا می‌رفتند و شما اجازه نداشتید بروید؛ چون آنجا بچه‌های دیگری بودند که سفالگری و نقاشی می‌کردند و ممکن بود حواسشان را پرت کنید. حتی برای پشت بام، که نخستین بار لکه‌های خورشیدی را از پشت تلسکوپ غول پیکر پشت بام تماشا کردید و اولین بار همانجا مثلث تابستانی را شناختید و هنوز هم ذوق می‌کنید از اینکه تشخیصش دهید و صد البته همچنان با خودتان دعوایتان می‌شود که چرا همان موقع خیلی دقیق گوش نکردید و همیشه نسر واقع و نسر طائر را قاطی می‌‌کنید.

همه این‌ها و صدها خاطره‌ی دیگر که با نگاه کردن به هر گوشه برایتان جان می‌یابند،  باعث می‌شوند که ناخودآگاه لبخند به لبتان بنشیند و دلتان بخواهد ساعت‌ها زل بزنید به منظره‌ی فوق‌العاده نگاه کردن بچه‌ای با چشمان حیرت زده به کسانی که برایش از آسمان‌ و سیارات دیگر و قوانین کپلر و امواج گرانشی و ده‌ها پدیده‌ی عجیب دیگر صحبت می‌کنند. همه این‌هاست که باعث می‌شود که به شدت دلتان بخواهد معلمتان – ای کاش و ای کاش که بقیه‌شان هم بودند و می‌توانستیم بگوییم معلم‌هایتان- را بغل کنید، کنارش بنشینید و تا مدت‌ها خاطراتتان را برایش تعریف کنید و از تأثیری که در زندگیتان گذاشته بگویید؛ ولی حیف که نمی‌شود. همه این‌هاست که باعث می‌شوند دست همه کسانی را که هنوز تمام این مجموعه را سرپا نگه داشته‌اند به گرمی بفشارید و امیدوار باشید که شاید روزی، بتوانید باری هرچند کوچک از دوش همه‌شان بردارید و در ادامه راه، همراهشان باشید و تلاش کنید حداقل شبیه خاطرات بی نظیر و شگفت انگیزی را که آنها برایتان آفریده‌اند، برای کودکانی بیافرینید که همسن همان موقع خودتان هستند.