-
سابراکادابرا بهزور به وِرس میرسد
پنجشنبه 11 بهمن 1397 00:23
هر بار هم خیلی انرجیک شروع میشود. هر بار هم "این بار فرق دارد" . هر بار هم همه چیز عالی است. ولی پایان هر بار، یا مارتنز است یا اف صدوپنجاهی که آدمهای قلابدردهان را روی زمین میکشد. اگر قرار است چیزی پودر شود و بریزد، بهتر است یکدفعه بریزد. تجزیه شدن آهسته خیلی بدتر است. امید واهی است اگر فکر کنیم اصلن...
-
بلکند دیترویت - آخرین شب قرن
پنجشنبه 4 بهمن 1397 01:19
عنوان، بیش از حد غلطانداز و دهان پر کن است. چند وقتیست که دارم به این فکر میکنم که استراحت به چه شکلهایی ممکن است ظاهر شود و چه تأثیرهایی باید داشته باشد. آیا حتمن حال آدم را خوب میکند یا نه. آیا برای مدتی عین مسکّن عمل میکند یا به محض برگشت از استراحت، دوباره تمام چیزهایی که ازشان دوری کرده بودیم، با آغوش باز...
-
اینویزیبلکید
پنجشنبه 27 دی 1397 11:49
انگار که هیچوقت نباید بشود. هرچقدر هم شفاف و تمیز و بدون مانع تراوش کند، اگر راهگاه درستی نداشته باشد، عین همان نیمۀ آچار بوکس مومی میشود که تقریباً روی هوا معلق ماند. قلبها، نیست / ایست میشوند و همان اتفاق میافتد: همهچیز بستهبندی میشود و میچپد کنار بستههای دیگر (و هنوز بالاتر از همهشان هم بیست و پنج اکتبر...
-
خوشگل است، اگر امچهلپنج ابر ماژلانی کوچک است.
جمعه 21 دی 1397 00:47
باید بیست ساعت را با ده آشنا و تعداد زیادی غریبه بگذرانم. بهترین تصمیم این است که کتابهای نیمهکاره را ادامه بدهم. چهل روز از موقعی که شروعش کردم، میگذرد. موضوعش بهنظرم جالب آمد و یکی دو شب بعدش داشتم دربارهاش با پدر عروس صحبت میکردم. همان شب عروسی دخترش. همان شبی که فردایش یکیمان جا ماند. چهل روز از آن روز دارد...
-
بیماری ریشهدواننده
پنجشنبه 13 دی 1397 01:10
همه در یک خط شانهبهشانهی هم میدوند. یک نفر یکهو میفتد و هیچکس نمیتواند کمکش کند؛ چون محور زمان عین تیغهی گرِیدر همه را به جلو هل میدهد و هر چیز جا مانده را صاف میکند. بهجای فلانی رفت، باید بگوییم فلانی ماند. سیلورادویی که برف و یخ را درمینوردد و به امید دیدن شفق پیش میرود، از آنچه در آینه میبینید...
-
شبیه انگلسم
پنجشنبه 13 دی 1397 01:09
برای تولدش، یک پیام دریافت کرد و احساسات گذشتهاش کمکم زنده شدند. چند ماه بعد، یکی دو ملاقات با هم داشتند که در آخرین ملاقات، توانسته بود ماچش کند. اگر به خاطر قرار با یک دوست قدیمی نبود، میتوانست بیشتر ماچش کند و بفشردش. هرچند آدم سفت و سختی بود، ولی هیچوقت فکر نمیکرد احساساتش تا این حد افسار پاره کنند. از دوست...
-
کشیدن تمبورین عین تفنگ کافی نیست
شنبه 1 دی 1397 00:20
عین آن صحنهی انفجار سفینۀ دکتر مان که تصویر دارد و صدا نه، یکهو همه چیز تبدیل به خلأ میشود. بعد از کلی سروصدا و گرد و خاک و شلوغ پلوغی، حالا فقط یک تصویر تار و مبهمِ بیصداست که از شدت سکوتش گوش آدم سوت میکشد. اگر لحظهی آزاد شدن یک زندانی برایش به اندازهی کافی باشکوه نباشد، اگر از پاره شدن آخرین طنابی که دست و...
-
ده سال منهای هشت روز
سهشنبه 20 آذر 1397 17:20
بخش سخت مسیر رسیده بود. فقط اجازه داشت روی نوک ستونهای نقرهای ِ غول پیکرِ چند تنی راه برود و اگر کمی اشتباه میکرد، هیچ چیزی نبود که بگیردش. میافتاد و اگر شانس میآورد، بین تیرهای زردرنگ چند طبقه پایینتر گیر میکرد. باد سوزناک، در همهجای بدن ضعیف و بیمارش نفوذ میکرد و تمرکزش را میگرفت. از شدت تب و ضعف، از درون...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 18 آذر 1397 17:18
وبلاگتان را نبندید. ما به اندازه کافی و حتی بیشتر، از دست داده ایم.
-
چه کسی تارا را بیاورد توی حیاط سمنها برای جشن شب یلدا؟
شنبه 10 آذر 1397 23:27
نوشتههایم اکثرن ناله، لزج و غیرقابلفهم است؛ ولی این یکی را انصافن اخطار میدهم دردناک و غمانگیز است. احتمالا دوست ندارید بخوانیدش. قرار بود یک چیز نرمال بنویسم، ولی شرایط خیلی خیلی آنرمالتر از آن چیزی که در تصورم بود پیش رفت. بعد از کلی تنش و بدوبدو و اعصاب خوردی و انجام ریموتوار کارها، بعد از ناهار صدای آخر...
-
سوپاپهای یکپارچه با خود قضایا
جمعه 25 آبان 1397 23:22
یک . وسط شلوغ پلوغیها و رفت و آمدها و کثافتکاریها، مأموریت جدیدی بهام واگذار شده که به آرامش اعصاب و روان کمک زیادی میکند. داستان از آنجایی شروع شد که شعبدهباز فامیل عکسی از اینستاگرام برایم فرستاد و گفت توی عکس چه چیزهایی معلوم است. بهاش گفتم. بعدش بهام گفت که آیا میتوانم مشخص کنم هر کدام از این چیزهایی که...
-
گور خودم یا گو خوردم، مسأله این است
یکشنبه 20 آبان 1397 11:46
من همیشه دوست داشتهام ببینم پشت صحنه چه خبر است. فکر کنم همه کموبیش همینطوری هستند. احتمالا پشت صحنه سریالها، فیلمها یا کنسرتها از خودشان جذابتر هستند. از آنجایی که هیچکس دور و برم نیست که حرف من را بفهمد، اینجا میخواهم خالی کنم خودم را و به عنوان یک عینخردرگِلگیرکرده، از پشت صحنه (با زبان ِ...
-
باب موران، چهلوهفت و مقطع طولی چلنجر کاپریسنما
پنجشنبه 10 آبان 1397 10:13
توی ظرفی که پر از بادی و فرتبُردهای کوچک گچی شکسته اسنیکبایت، یک قالب سبزرنگ لسپائول که با خمیر قالب دندانپزشکی ساخته شده، یک بادی گچی کورت هم که قرار بود به فرتبُرد چوبی وصل شود و گیتار گیتاریست اولین گروهمان را شکل دهد، است، یک بدنه نصفهی چلنجرِ کاپریسنما که یک الایدی از سقفش بیرون زده هم به چشم میخورد که...
-
رگاو عادی و گردهمایی لازم
یکشنبه 22 مهر 1397 13:16
هیچوقت به نظر نمیآمد که رگاو عادی شود. هیچوقت به نظر نمیآمد که دوباره واقعی شود. در عین عادی بودن و نیفتادن اتفاق خاصی، همه جای خانه این صحنه بود که کسی از کلاس برمیگردد و بیشعوری که نمیداند چه کار باید کند و از شدت استرس قلبش توی دهانش است، به آرامی در نقش دیفن فرو میرود و اکسپلوژن داشتن ایمپلوژنها، مسیجهای...
-
اگر یک لعنت نمیدهید، مجبورید صدای لیلمانس بدهید
دوشنبه 26 شهریور 1397 23:04
میدانید حامل چه سورپرایزی هستم؟ اینکه هنوز نمردهام! (دستهایش را مانند سامان گلریز باز میکند، رنگین کمانی از وسط دست بیرون میزند و تکشاخهای سفید صورتی در هوا شروع به چرخش میکنند). بله، خدمت دوستان مهربان و حضار عزیزی که در این مدتِ تقریبندوهفتهای هیچگونه فاکی ندادند و کوچکترین اهمیتی برایشان نداشت که فلانی در...
-
خبر کوتاه بود و پر از شادی و کمی هم غم
چهارشنبه 14 شهریور 1397 11:35
هرچقدر هم خودم را سرگرم کنم با تصویر چرخش درُون (به سکون دال) دور سرم در لوکیشن قصر بهرام و در حال اجرای نمایشی دیسدیویفایتی که قبلن پیشِ احتمالن بهنام و حاجتدوستی، بلوچیانی، کسی، ضبطش کردهام، آخر تلخ قصهمان همچنان سر جایش است و تصویر اینکه فقط یک بار دیگر میتوانیم بخشهایی از فابریکیت،ایلومینیت را کنار هم...
-
بک تو دِ کاربرد قبلی وبلاگ
شنبه 10 شهریور 1397 23:37
از دیشب که دیسپوزیبلهیروز به طرز خطرناکی درونم فرو رفت و هایپر شدم، دارم سعی میکنم مارتنز را خفه کنم و خودم را به آن راه بزنم. ولی دیگر نمیشود. الانهاست که عین آن مشتری احمق پاشا و شریفی که شلنگ کوفتی را برعکس وصل کرده و سوپاپ اطمینان ساکشنش "تو"ی سقف رفته بود، بزنم همه را یکی کنم. مارتنز این بار به شکل...
-
انس با نجوم در خانه - 11
چهارشنبه 7 شهریور 1397 14:31
-
انس با نجوم در خانه - 10
سهشنبه 6 شهریور 1397 15:24
-
انس با نجوم در خانه - 9
شنبه 3 شهریور 1397 12:31
-
انس با نجوم در خانه - 8
پنجشنبه 1 شهریور 1397 10:56
-
از این قرتی بازیا!
چهارشنبه 31 مرداد 1397 19:48
به پیشنهاد دوستان، پستهای انس با نجوم در خانه رمز گذاری شدهن. هرکی خواست، اینجا کامنت بذاره یا یهجوری بهم بگه که براش بفرستم. D:
-
انس با نجوم در خانه - 7
چهارشنبه 31 مرداد 1397 15:37
-
انس با نجوم در خانه - 6
چهارشنبه 31 مرداد 1397 15:23
-
انس با نجوم در خانه - 5
سهشنبه 30 مرداد 1397 15:20
-
انس با نجوم در خانه - 4
دوشنبه 29 مرداد 1397 23:58
-
انس با نجوم در خانه - 3
یکشنبه 28 مرداد 1397 22:41
-
انس با نجوم در خانه - 2
شنبه 27 مرداد 1397 12:43
-
انس با نجوم درخانه -1
جمعه 26 مرداد 1397 16:17
خب، بیایید بیایید. بنا بر درخواست جمع کثیری از دوستان (یعنی شهرزاد و کیلگ در واقع!) و جهت رفع هرگونه ابهام، بهانه و پرداخت زکات علم، تصمیم بر این شد که سری پستهایی با عنوان انس با نجوم در خانه برگزار کنیم. تمام سوالات شما را نیز تا جایی که در توان باشد، پاسخگوییم. پیشنهادم این است که از منظومه شمسیمان شروع کنیم، چون...
-
...و امجی تیری زرد هم میشود نمادمان.
جمعه 19 مرداد 1397 23:08
خستهتر از آنی هستم که هدفدار و منظم بنویسم. قضیه از این قرار است که هرچند نتوانستیم بارش را به معنای واقعی کلمه ببینیم و به چند رد دودی در آسمان ماند اکتفا کردیم، ولی از حس عجیب همسفر شدن با آدمهایی که تا همین یک ماه پیش یکیشان پشت سرم بود و دیگر جلویم و مشغول ور رفتن با صدای بیس و پیانو و غیره به همراه فرزند بزرگتر...