هر بار هم خیلی انرجیک شروع میشود. هر بار هم "این بار فرق دارد" . هر بار هم همه چیز عالی است. ولی پایان هر بار، یا مارتنز است یا اف صدوپنجاهی که آدمهای قلابدردهان را روی زمین میکشد. اگر قرار است چیزی پودر شود و بریزد، بهتر است یکدفعه بریزد. تجزیه شدن آهسته خیلی بدتر است. امید واهی است اگر فکر کنیم اصلن قرار نیست پودر بشود؛ هربار اتفاقی باید بیفتد. میشود یک جفت درهمتنیده هم انتخاب کرد که بازی بل را همیشهی خدا ببازند و روح اینشتین را شاد کنند. کافیست شروع به خواندن کنید.
موافق نیستی؟
خب پس یعنی نفهمیدم که. :))
:)) نه صرفن با خود جمله و اینکه کلن هرچی شروع بشه فلان میشه، خیلی موافق نیستم.
یه بنده خدایی همیشه یه حرفی میزد با این مضمون که "لحظهی شروع هرچیزی در واقع لحظهی شروع نابودی و تبدیل شدن اون چیز به ضد خودشه" و همینه. همهچیز میره به سمت پودر شدن. فکر کنم خیلی هم فرقی نداره چی باشه.. همهچیز ذره ذره از بین میره. اگر یهدفعه اتفاق میافتاد قابل پذیرش نبود برامون برای همینه که به قول خودت آهسته تجزیه میشه..
به هرحال من که هربار بدیهیات میگم ولی خواستم بگم اینبار یه چیزایی از پستت فهمیدم :))
با اون حرفه خیلی موافق نیستم راستش.
ولی تو بدیهیات نمیگی حقیقتن. تو بدیهیات نمیگی. بدیهیات نمیگی واقعن. چیزایی که میگی بدیهیات نیست. متوجه منظورم میشی؟ هی به هر چیزی نگو بدیهیات. :))
خیلی خوبه که فهمیدی. حس لال بودن به آدم نمیدی. :)))