ارتباط زورکی فالانکس

صحبت کردن درباره‌اش مثل خالی کردن جوش چرکی است. اما همیشه هم فرصتی برای تخلیه جوش نیست.

جز صدای باد هیچ صدای دیگری نیست. خورشید وسط آسمانی آبی می‌تابد و تصویرش هم روی آبی که روی نمک‌های سفید بی‌انتها را گرفته منعکس می‌شود. منظره‌ای که می‌توان تا آخر عمر به‌اش خیره شد و به نشخوار انواع و اقسام فکرها پرداخت. دست کمی از صحنه تمام شدن راننده کاماروی کانورتیبل با هارت‌اتک‌این‌لیبای ندارد. فقط با این تفاوت که ترکیب آب و نمک، از پس کله تا پاشنه پا را می‌سوزاند. با دهانی نیمه باز به آسمان خیره است و منتظر است که تمام شود. آخرین تصویر، حلقه‌ای از آدم‌های معلق در هواست که کله‌هایشان را به هم چسبانده‌اند و می‌چرخند. کارل دونیتز هم قطعاً یکیشان است. انگار چیزی شبیه یک لالایی لطیف می‌خوانند، اما صدای عربده‌های دلچسب سندرز و هیفی آنقدر بلند است که نمی‌گذارد لالایی درست شنیده شود. تنها چیزی که به نمک‌ها می‌چسباندش همین است؛ اگر لالایی شنیده شود یعنی به حلقه آدم‌های معلق می‌پیوندد و دوربین در چشم عسلی/گُهیش فرو می‌رود و تصویر هم به سفیدی نمک‌ها می‌گراید.

چیزی شبیه ترکیب مهلک آخر فالانکس و عکسی که در پیج ووتس بود.

 

نظرات 4 + ارسال نظر
Morgana پنج‌شنبه 29 اردیبهشت 1401 ساعت 12:42

با توجه به اینکه الان غرق در مریضی و تب و سرفه و این حرفام و در عوالم بالا سیر می‌کنم، باید بگم گیرنده‌هام متفاوت شدن یحتمل و این نوشته را جور دیگری یافتم. حالا یا این یا من خیلی زود گریه‌م می‌گیره یا اینی که نوشتی یک چیزیش بود که من گریه‌م گرفت.

همون هارت‌اتک این لیبای خودش بس نبود؟ فک کن بدنش هم دست تو و بگن بنویس..

در ادامه، امیدواریم یک‌جوری درست شه همه چی. خودمم نمی‌دونم چجوری. ولی بشه. خسته شدیم انقد نشده.

ای بابا ای بابا! چرا اینجور پس؟ امیدوارم زود خوب شی.
می‌تونست گریه هم داشته باشه انقدر که تمام احساسات ممکن قاطی شده بود.

ای بابا من هنوز فکر می‌کنم آهنگا رو خودم می‌شناسم فقط. :)) قصه اون آهنگه درازه. خیلی قدیمیه.

بله بله، فقط می‌تونیم امیدوار باشیم.

شهرزاد جمعه 23 اردیبهشت 1401 ساعت 21:13

هوووم. ارتباط ک.آ.ت با چی؟ با تو؟

نه یعنی از اون حالت نامفهومی درمیاد احتمالا.

اترینا پنج‌شنبه 22 اردیبهشت 1401 ساعت 19:46

میدانستید که خییییییلی قشنگ و قوی مینویسید؟! شبیه کتابای ادم بزرگا :)
+وقتی ادم تنهاست با پس زمینه هوای سرد، اونوقت، ماه کامل ، آسمان کیپ ابر سنگین، سر صبح زمستون قبل از طلوع خورشید وقتی یذره هوا رو به روشنی میره و قبل روشن شدن کاملش و برعکس درباره غروب یعنی ، و دریایی که آسمونش ابریه، هی نگاه میکنی و به شدددت به هیچی فکر میکنی، فکر میکنی ولی در نهایت به هیچی فکر نکردی،میدونی چی میگم شما، اصن جمع نمیشه، مسیرشو پیدا نمیکنه،نمیشه ام ازش دل کند، خیلی اعتیاد لذذذذت بخشیه که غیر از الان ندیدم کسی بگه یا بفهمه وقتی میگمش، اولین بار غیر از مغز خودم میبینم یه جا نوشته شده! :)

ای بابا قربون شما، من خودمم نمی‌فهمم چی نوشتم. چوبکاری می‌فرمایید به خدا!

+آره دقیقا. چه توصیف جالبی بود. ولی تقلید مجاز نیستا! :)))

شهرزاد پنج‌شنبه 22 اردیبهشت 1401 ساعت 19:46 http://Sh9.blogsky.com

به نظرم این پست تلفیقیه از تمام پست‌هایی که توی این سال‌ها نوشتی منهای اون عبارت نامفهوم ک‌آ‌ت که من همیشه مخفف آهنگ دریم‌تیتر در نظر گرفتمش.

راس می‌گی. دیدی؟ همش تکراری شد دیگه. همش هی ارجاع به گذشته! :))

احتمالاً درست در نظر گرفتی. اگه یه‌کم تیزتر برخورد کنی ارتباطشم می‌تونی پیدا کنی همین وسط مسطا. شایدم ارتباطشو پیدا کرده باشی اصن تا حالا.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد