آدم باید از خودعنپندارها و عقدهایها دوری کند چون مبتلا به بیماریهای خطرناکی هستند و حال آدم را به هم میزنند. پس، از خواندن ادامه پست صرف نظر کنید. خودم هم پاکش میکنم بعد از مدتی؛ ولی فعلن بگذارید کمی عقدهای بمانم و فکر کنم که صدها نفر منتظر این پست من بودهاند.
بر همگان واضح و مبرهن است که من گهی نیستم. ولی چون عقدهای هستم، میخواهم ادای کسانی را دربیاورم که گه خاصی هستند. بنابراین میخواهم به طور مثلن تخصصی در مورد اینکه در دور چه گهی خوردهام توضیح بدهم.
اولین چیزی که به ذهن میرسد، فقر طراحی فیلهای مناسب است. تجربه خوبی بود برایم که بفهمم همان وقتی که برای طراحی ریتمهای بیسروته میگذارم، برای طراحی فیلها هم باید بگذارم که انقدر یک چیز دم دستی و رو اعصاب، تکرار نشود.
خب، بیایید از اول شروع کنیم. استیک را عمود بر محور سنج بزنید بهاش، این صدا را میدهد. از پَنینگ (یعنی اینکه یک سری صداها از گوشی راست و یک سری از گوشی چپ بیاید – میدانستید لابد) صداها هم میتوان فهمید که کدام صدا مال کدام بچه است.
بعدش نوبت آن هفت/چهار است که با خود آهنگساز با هم طراحیش کردیم. گفت کجاها اکسنت/آکسان میخواهد، من هم سعی کردم همانجاها بچپانمشان. دست چپ کلن روی هایهت و دست راست بین اسنر و بِل شش اینچ نجیب ِ پر ساستِین، در رفت و آمد است.
بعدش به جایی میرسیم که به نظرم فقط یک صدای پخش و شل و ول لازم بود که زیر گیتارها رو کمی پر کند. اولش فقط راید و هایهت است. بعدش، خیلی خیلی نرم و یواش، کیک/بِیس درام وارد قضیه میشود (اگر با هدفونی گوش کنید که صداهای بم را خوب پخش کند، میتوانید ردپایش را بشنوید). با ورود وکال، اسنر هم وارد میشود. سعی کردم اسنر، ضد ضربهایی باشد که ریتم سرراست آهنگ را به شنونده زهرمار کند. امیدوارم تلاش مذبوحانهام برای تأکید روی جمله آخر الکتریک که با بِل راید همراهیش میکنم (و بیس هم انصافن جمله باحالی روش میزند)، معلوم باشد.
با شروع سولو، هایهتِ کثافت بسته میشود و از شل و ول بودن صداهای زیر، کمی میکاهد؛ وگرنه پترن تقریبن همان است.
رفتن دست راست روی چاینا، زنگ خطری است که میگوید "آخ آخ وایسا الان قراره عوض شم". لاین جدید وکال وارد میشود و من، وصل میشوم به همان پترن عجیب غریب چنگنقطهداری که خدا میداند از کجا بهم وحی شد سر تمرین. یک جمله سه میزانی ثابت (کدام خری جمله سه میزانی میزند؟!) به علاوه یک میزان آخرش که در هر تکرار عوض میشود. در آن جمله سه میزانی کوفتی که از نظر پخش کردن روی اجزای مختلف (که هسلر اینها بهاش میگویند ارکستراسیون) به وضوح از حضرت آکیلس پریستر تأثیر گرفتهام، همه زورم را زدم که چهار دست و پایم تا جایی که مغزم اجازه میدهد، درگیر باشند. هرچند که هنوز روی تفیکیک کردن دستها و پاها (که ایندیپندنس است و به ناوابستگی ترجمه شده) راه درازی در پیش دارم که بعید میدانم برایم قابل طی کردن باشد. هم راید دارد، هم هایهت باز و بسته، هم بل، هم اسنر، هم تام یک، هم تام دو، هم مینی چاینا، هم آن راکتاگون کوفتیِ صدانده ِ خدابیامرز (که در حال حاضر با یک کرش هژده اینچ جایگزین شده تا بروم یک پایه برایش بخرم و احتمالن کنار راید ببندمش)، هم چاینای پدر، هم تویین پدال. روی علفی، دراگی چیزی بودهام که همچین چیز ابلهانه به ذهنم رسیده احتمالن.
بعدش میرسیم به سیکل غریب پنج/هشت، پنج/هشت، پنج/هشت، هشت/هشت که حقیقتن خدا را شاکرم که ساده برگزارش کردم و سعی در پیچیده کردن و روشنفکرنمایی و عنتلکت بازی نداشتم. ضمنن همینجا اعتراف میکنم که سر ضبط انقدر که مغزم کار نمیکرد، سیکلی که ضرب پنج و یک ِ میزان بعدیش با اسپلش و کرش شانزده است را اول زده بودم و سیکلی که ضرب پنجمش هایهت باز است را دوم. هر خری میداند که اینها باید جا به جا باشند. پترنی که تویش دو تا کرش (با یک اسپلش و یک کرش – بلخره هرچیزی غیر از هایهت باز و بسته شونده) داشته باشد، هیجان بیشتر و بهتری دارد و وقتی قرار است یک چیزی را بیلد-آپ کنیم، قطعن باید در سیکل دوم قرار بگیرد، نه اول. خوشبختانه طوری بود که سر میکس بتوانیم تقلب و سیکلها را جابهجا کنیم؛ و خب نتیجه را هم که میبینید. به مراتب بهتر شد. هرررررچند که معلوم است که در سیکل دوم (که در واقع اول ضبط شده)، هایهت سفتتر است. ولی در نهایت، فیل ناخودآگاه قبل از سیکل سوم (که درست و بهموقع همهاش روی اسنر است) و کمی باز شدن هایهت، به اضافه پیکینگ شلوغتر الکتریک (که ایده خیلی خوب پاشا سر ضبط بود) یکهو یک مرحله آهنگ را بالاتر میبرد و امکان هد زدن را فراهم میآورد؛ هرچند که هد زدن روی میزان پنجتایی...خب جالب نیست. نمیشود اصلن.
بعدش هم که با یک فیل مسخره و تکراری، میرویم روی آن راکتاگون کوفتیِ صدانده ِ خدابیامرز...و در نهایت، در 5:49، ترکمان اصلی نوازندهی احمق کوبهای آشکار میشود: اتلاف بریج عالی الکتریک و بیس، با یک فیل چرت و نامتناسب اولریکوار که میریند وسط همه چیز. حرف بیشتری برای گفتن ندارم؛ خودتان ترکمان را بشنوید.
غول مرحله آخر فرا میرسد. دو میزان اول سیکل آخر، همانهایی است که سر تمرینها درآورده بودیم. چهار میزان آخر، ایدهای بود که در سر داشتم و تا قبل از ضبط، هیچ وقت به طور کامل اجرا نشد. اینکه دست راست و چپ ثابت باشند تا اسنر به طور اتوماتیک جابهجا شود (دو میزان سر ضرب بخورد و دو میزان ضد ضرب، بدون اینکه کسی کاری انجام بدهد؛ به خاطر کرم آهنگساز-و سه تنظیم کننده، خودمان! - که میزانها را هفت/هشت-هشت/هشت، هفت/هشت-هشت/هشت چیده بود(ـیم))آخر یکی از تمرینها به مغز مریضم رسید، ولی اینکه پدالها آن زیر چه بزنند را...خب، اعتراف میکنم که ظهر همان روز که در مینی بوس در حال برگشت از قصر بهرام بودیم، داشتم در ذهنم طراحی میکردم و تا قبل از اینکه بهاش برسم، نمیدانستم چطور قرار است صدا بدهد. بله، من شب قبل از ضبط رفته بودم رصد، بدون اینکه به پاشا بگویم. ساعت سه رسیدیم تهران و من خیلی خیلی میلیمتری رسیدم خانه و وقتی پاشا آمد، انگار نه انگار اتفاقی افتاده. با سنجهای جمع شده، حاضر و آماده بودم که مثلن برویم ضبط. ولی خب حقیقتش این است که شب قبلش دو سه ساعت بیشتر نخوابیده بودم و ضمنن چهار پنج ساعت هم در راه بودم. چهار ساعت هم ضبطم طول کشید و آخرش، دیگر واقعن تمام شدم. نه اینکه کار خفنی کرده باشم؛ اتفاقن این کار حماقت و ناشیگری محض است. هیچ الاغی قبل از ضبط این کار را نمیکند. شتر.
خلاصه که پدالهای آن زیر که سعی در تقلید لاین گیتار دارند، خوب چسبید. هرچند که در "همینجوری شنیدن" شنیده نمیشود، ولی اگر از قبلتر لاین کیک را دنبال کنید به احتمال خیلی زیاد میتوانید بشنویدش.
آخرش هم که طبق معمول: روی چاینا، وحشی بازی، تویین، فیل مسلسلوار و تمام. حقیقتن سر پارت آخر، بچگیم جلوی چشمم آمد. وقتی آخرین چاینا را زدم، پاشا دستش را به نشانه سکوت بالا آورد. جفتمان خندیدیم چون یاد "فراموش شده" افتادیم. سر ضبط آن کار، آخرین ضرب را که زدم و صدابردار شستش را به نشانه "اوکی" بالا آورد، من یکهو عربدهای از سر خوشحالی زدم و خب یادم نبود که میکروفون وقتی قرار است صدا بگیرد، صدای من را هم میگیرد؛ و خب تر زدم به همه چیز و سیکل آخر دوباره از اول.
اولین ورژن میکس را که شنیدم، حالم بههم خورد. به نظرم خزعبلترین کار ممکن از احمقترین نوازندهی روی زمین بود. ولی صداها که بهتر شد و زمان که گذشت، بیشتر با گهی که خوردهام ارتباط برقرار کردم. امیدوارم شما هم ارتباط برقرار کنید. اگر دوست داشتید، بشنویدش.
آری آری منظورم همون بود.
جلوترم باز هست.
خیلی خُبِس ^_^
قابلدونا ندارِد!
کارت درسته.
اختیار. درستی از خودتونه.
(کلاهش را برمیدارد)
والا من الان باز گوشش دادم و مسلماً و قطعاً که نمیفهمم چی میگی! ولی خب جا داره بگم من هلاک اون صدای از ۳۶ تا یکم. نمیدونمم صدای چیه طبیعتاً. ولی انقدر دوسش دارم که هربار گوش میدمش اگه نوازندهش دم دستم بود دیگه نگم برات D:
:)) سؤال آزاده. در خدمتیم!
از 36 تا 1 منظورت اون صدای دیلینگ دیلینگهست؟ اگه اونه که همون بِل شش اینچ نجیب ِ پر ساستِینه که اشاره کردم در متن. اگرم صدای دیگهای مد نظره که توضیحات شفافتر پیلیز! :))