لیدرز کام

معلوم بود دارد جوش می‌زند و کلافه است. از اینکه نمی‌داند باید چه کار کند. از اینکه نمی‌داند چطور باید با احساساتش کنار بیاید. خیلی زیاد درکش می‌کردم و می‌فهمیدم که چه حالت مزخرفی است؛ اما دلم تنگ شد برای همان حالت. فکر کردم که سالهاست دیگر آنطوری نشدم و احساس خاک‌گرفتگی سنسورهایم را پیدا کردم. دلم خواست باز هم دست و پایم سرد و دهانم خشک شود و به زور خودم را نگه دارم. حتا اگر به قیمت پیچش / ریدمان باشد و وحشی بازی و شلیک‌های بعدیش و قضایای ایمپلوژن و اسنایپرها.

آجور که از مانورهای آزمایشی نخستین بود، یکهو بی هیچ دلیلی محو شد و دیگر هیچ راه دسترسی هم به‌اش نیست. سیوش نکرده بودم چون هیچوقت احتمال هم نمی‌دادم چنین اتفاقی بیفتد. قرار بود یک نامه تقریبن طولانی را بخواند، که اجل مهلت نداد گویا.

بعدیش ام‌جی‌ام بود که اصلن نفهمید قضیه چیست؛ عین منگل‌ها فقط گفت قشنگ بود و بیلاخی چیزی در کرد.

چند وقتی است که دوباره لیدرزِ کاتاتونیا (کاتالونیا؟) در مغزم فرو می‌رود و فرو رفتگیش وقتی بیشتر می‌شود که به منشأش بخواهیم فکر کنیم.

محلاف سحثثی هم عنقریب به سرنوشتی مشابه دچار است.


 و سؤال اصلی اینجاست که مگر ما چه کار کرده‌ایم. آیا ما باید بایستیم گوشه خیابان و به مردم آدرس بدهیم که بروند؟ یا باید بگوییم بیایند سر تمرین کانیت اگزاسپرشین که بعد از تمام کردن ست لیست، عین آن روس احمق بیایند های‌هت آدم را بوس کنند؟ یا بیایند تویینِ فالکون استودیو را لیس بزنند؟ یا بگویند تو را به خدا آن تام هشت سفید هورایزن را که آن گوشه بلا استفاده افتاده است بده ما عماله کنیم به خودمان؟

یا اصلن باید از همان اول راه و رسم ترکمان و تیراندازی را در پیش بگیریم؟ یا شاید صرفن باید از این عیسی مسیح بازی‌ها و نقش پدر روحانی و آه ای ستارگان آسمان بر من فرود آیید، دست بکشیم؟

حتا اگر دست هم بکشیم، باز هم مردمانی از سرزمین پارس خواهند گفت که چشم فلانی دنبال پارتنر ماست. چه رگاو و سیاح باشد، چه مْشْزْ و وی‌تی که این دومی، بهانه و توجیه خیلی خوبی است که ماشین حسابی را که به طرزی معجزه‌آسا از منجلاب آمار نوجوان بیرونم کشید، بگذارم بماند پیش صاحب جدیدش.

از تصور همه این‌ها،‌ فقط خنده‌ام می‌گیرد. از تصور اینکه همه چیز مشمول داتم می‌شود. 

نظرات 2 + ارسال نظر
risio چهارشنبه 22 آذر 1396 ساعت 08:49

البته الان داره میگه که اختلال حرکتی افراد اسکیزوفرنی هم میشه اما اونی که پائولو میگه و در نظر قبلی‌م بهش اشاره کردم ، به نظرم درست تره.

پائولو؟ :-؟

risio چهارشنبه 22 آذر 1396 ساعت 08:45

کاتاتونیا ! و می دونی معنی‌ش چیه ؟! میشه واقعیت ویژه‌ای که افراد پارانویا برای خودشون دارن.

معنیشو نمی‌دونستم، ولی خودشو چرا. صرفن جهت نمک بود اون بخش :))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد