کوتاه در مورد سوپاپ‌های ناخودآگاه در کُره‌های مختلف

هرچند که مولر در گور خواهد لرزید از حرکات مچم و نیز کتف‌هایم در آن دنیا علیه‌م شهادت خواهند داد که موقع بلست‌بیت زدن از آنها تا نوک انگشت‌هایم چنان منقبض شده بود که دستم به گِزگِز افتاد و پاهایم هم خواهند گفت به کثیف‌ترین شکل ممکن از ما استفاده می‌کرد، ولی در مجموع خوش گذشت. از زمان تنشن تا حالا چنین حرکات عجیبی نکرده بودم. هرچند که ناکام هم بودم (و احتمالن اگر چنین اتفاقی در عصر تنشن می‌افتاد، هرچه که هست را پنجره پرت می‌کردم بیرون)، ولی وسط این ریخت‌وپاش‌ها و نیاز به رگبار بستن و این داستان‌ها، توانست به شدت کمک‌کننده باشد؛ مخصوصن که ترکیب شد با نطنز دو شب پیشش. ترکیب نامتناسب جمعیت در طول روز شاید کسل کننده باشد، ولی در طول شب کاملن به‌کار می‌آید؛ چون از شدت علی‌السویه بودن شرایط، خوابشان می‌گیرد و اجازه می‌دهد هرچقدر که خواستید زیر آسمان بچرید و همه‌اش را بجوید و بجورید. آخرش هم دوربین‌ها را کنار بگذارید و با آنتروپی ‌استنفورد خیره شوید به دنب در حال غروب و حس شناور شدن روی آب را داشته باشید.

البته که هرچند وجود همه این‌ها باز هم دلیل بر تلطیف دائمی اوضاع نیست و همه چیز احتمالن باید مثل قبل پیش برود؛ ولی خب لااقل می‌توانند شبیه سوپاپ باشند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد