مواقعی که راکامرینگ 2005 اسلیر برخلاف تمام کثافتکاریها و سوتیهایش تبدیل به لذتبخشترین لحظات میشود و صدای بیس آرایا و فیلهای سیگنچردار لومباردو و فیدبکهای هنمن و کینگ همگی از اتفاقات زیبای جهان میشوند، خطرناک است. پتانسیل همان لحظات مسلسلکشی و این داستانها را دارد؛ عین دو سال پیش. نمیدانم میشود گفت مقطع مهمی از زندگی است یا بعدش آدم متحول میشود یا خوب میشود یا بد میشود یا چه. فقط مهمش این است که بعدش آدم احساس سبکی میکند از این همه ترکمانی که به هیکل اطرافیانش زده است. بعدش احساس سبکی میکند از اینکه آدمهای کمتری سوارش میشوند و فکر میکنند هرچه بگویند همان است.
آدم هم بعضی وقتها باید رم کند. باید یک طور غیرقابل درک و غیرمنطقیای بهانه بتراشد برای ریدمان به هیکل طرف و هرچه که هست. باید همانطور که با رگاو / روبالشی برخورد کرد، برخورد کند. طوری که طرف فرار کند. رم کردن هم قواعد دارد. اصلن قصد همین است که آدمها فرار کنند. دقیقن شبیه همان نقطه شکست پلاستیک است که آدم بهاش میرسد (و من مطمئنم که مفصّل در مورد تنش تسلیم و شکست پلاستیک و این خزعبلات کلی تَف دادهام و نیست) و دیگر به حالت قبلی برنمیگردد.
Placebo اسم یه بند آلترنیتوه ، که تو راک م رینگ ۲۰۰۶ یه اجرا فوق معرکه داره
آها.
مرسی!
برو راک ام رینگ ۲۰۰۶ رو ببین. پلاسییو....
راکامرینگ ۲۰۰۶ کیو؟
اون کلمه آخرم نفهمیدم چیه!
اون روزی که من بتونم یه چی بنویسم که تو نفهمی چی نوشتم و تلافی همه ی این پستات دربیاد، میتونم با خیال راحت بمیرم دیگه:|
:))))) دور از جون البت!