شکی نیست که فینترول ترکمون زده به کانسپت آهنگی که میگن هتفیلد به ننهش تقدیم کرده؛ ولی انصافن حق کاور رو به جا آورده. هرچند که به کاور ویپلش مرحوم کیلمیستر نمیرسه.
فیلم تازهای میشه براش ساخت. این دفعه به جای استیج راک ام رینگ و استوریتایم یا کاماروی کانورتیبل و جاده دامغان جندق و تایمایزرایت و غیره، میتونیم یه فورد اف صد و پنجاه یا یه سیلورادو یا یه رم رو در نظر بگیریم. چون با شبیگرام حرف سفر کویری و کاروانسرا و فیلان و اینا بود و اینم همزمان در حال پخش. میشه تصور کرد که مثلن سر ضرب ثانیه 53 از رو یه رمل نسبتن بزرگ میپریم و محکم میخوریم زمین و دل و رودمون میاد تو حلقوممون. یا مثلن از اواخر اون سولوی ترومپت که گیتارا از زیر میخزن و میان تو صورت آدم، میفتیم وسط یه مسیر که کف شبیه دریاچه نمک مرنجاب یا حوض سلطانه و صدای موتور ماشین – هرچند نمیدونم چهجوری میتونه باشه- ترکیب میشه با آهنگ و لرزشای مداوم کابین ماشین و آفتاب در حال غروب که دقیقن داریم به سمتش پیش میریم. باید لحظات عجیب غریبی به وجود بیاد قاعدتن. با مقادیری چتی و زل زدن به منظره روبهرو و سکوت ترسناک کویر که موتور اف صد و پنجاه و نویزهای فیترول هم حریفش نمیشن. با فید شدن آهنگ، ما هم سرعتمون کم میشه و دور میزنیم. چون شب باید برگردیم که به رصدمون برسیم و به قول عرفان خویینی، من میرم تو یه جلد دیگهم که آهنگای آروم و آرامشبخش گوش میده و با حوصله دنبال یه سری هاله محو و ابرهای کم رنگ میکرده و سعی میکنه شبح خنده دار قنطورس-آ رو که همین یه ماه پیش تو قصر بهرام دید، دوباره تشخیص بده.
خودمم هستم دیگه! D:
فوشه آخه! :))
عههه توعَم که یه پا کوجی زادوریای!
هرهر؟ خودتی!